بی تفاوت زدی رفتی دیگه از هر چی شبه بیزارم حال این همه سیاهی رو ندارم ولی باز بیدارم تو امید صبح فردام بودی، یه ستاره، حالا من سرد بی تفاوت، با چشای بسته، دست رو دست میزارم… 18 آبان 1388 | دسته: اسپم ذهنی | ۱ دیدگاه ۱ دیدگاه س ا ر ه مرسی. پاسخ انصراف از پاسخ Please Post Your Comments & Reviews انصرافنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد Required fields are marked *دیدگاه شمانام * ایمیل * وبلاگ/وبسایت ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم. Δ
مرسی.