زرد و سفید
دو تا رفیق بد، دو فصل خشک سرد
نحسِ زمستون و خزونِ رنگ درد
زردِ جدا بودن، سفیدِ تکراری
چهرهی زار زن، ترس دل یک مرد
خودم رو گم کردم تو وهم این صورت
آینه رو سوزوند، خاک و غبار و گرد
بدون جرم محکوم به حبس شش ماهه
منع ملاقات و حساب زوج و فرد
کنج زمستونم، اسیر یک پائیز
یه حس وامونده، یه جسمِ جنسِ طرد
دوباره میتونی بهار من باشی
شکوفهای بر لب، به فصل من برگرد